یکشنبه / ۸ تیر / ۱۴۰۴ Sunday / 29 June / 2025
×

باران شمال – چنانکه از نامه (و فرمان) انتصاب مالک اشتر نخعی به استانداری مصر و نامه (و فرمان) برکناری محمد ابن عمر از فرمانداری بصره  ونیز چهار نامه امام زمان به نواب خاصه بر می آید، مهمترین و والاترین دستاورد حاکمان در یک نظام اسلامی، خدمت به مردمان با سه رویکرد زیر است: ۱.تلاش […]

چکمه های افتخار

باران شمال – چنانکه از نامه (و فرمان) انتصاب مالک اشتر نخعی به استانداری مصر و نامه (و فرمان) برکناری محمد ابن عمر از فرمانداری بصره  ونیز چهار نامه امام زمان به نواب خاصه بر می آید، مهمترین و والاترین دستاورد حاکمان در یک نظام اسلامی،

خدمت به مردمان با سه رویکرد زیر است:
۱.تلاش برای رفع بلا و ابتلا؛
۲.تدوین رفتارهای سیاسی،اقتصادی،امنیتی، اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر اسلام رحمانی؛
۳.هدایت امور با رویکرد کلان به فلاح و رستگاری مردمان.
با چنین نگاهی، حضور مسئولان در دوره های سختی و بلا در میان و درکنار مردم، از الزامات صورت بندی رفتار حاکمان در چارچوبه های اسلام سیاسی است.

چکمه های افتخار

اختصاصی باران شمال (گروه سیاسی) به قلم رقیه عالی – به دیگر سخن، گر چه شاید برخی اینگونه استدلال کنند که حضور یا عدم حضور مدیران ارشد در کشاکش بلایایی همچون سیل و سونامی و…. در میان سانحه دیدگان و مصیبت زدگان، چندان “موثر در مقام” نیست، اما به گواهی تاریخ، نگاه و عملکرد پرچمدار حکومت عدل اسلامی در گزاره های اعتقادی شیعی، چندان به این “نفس حضور” و همدلی و همدردی در میان مظلومان باور داشت که حتی در عزل نامه فرماندار بصره، مهم ترین اتهام او را همگرایی با ثروتمندان شهر به جای همنشینی با محرومان فقیر اعلام فرمود.

در بازنگری دقیق تر تاریخ ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی، این سنت پسندیده که از اکابر عقیدتی ما جای مانده است، در سال های آغازین نظام تازه متولد شده، چندان پُر رنگ و جدی بود که در خاطر تاریخ این سرزمین اهورایی مانده است.شاید بتوان صحنه هایی شگفت انگیز از آن سال ها را به خاطر آورد که به دلیل فراگیری و گستره غیر نمایشی خود به امری عادی و معمول تبدیل شده بود که نه تنها کسی آنها را شگفتانه نمی دانست، بلکه همگان چنین صحنه هایی را وظیفه الزامی حاکمان می دانستند؛

 

صحنه هایی همچون:
استانداری که با دوچرخه و بدون محافظ به محل کار می رفت،نخست وزیری که اسوه ساده زیستی و ترک تشریفات بود، چندانکه در دوران کوتاه ریاست جمهوری خود، به دلیل همین عدم اعتماد به تشریفات سخت امنیتی، در اقدامی تروریستی به شهادت رسید، وزیری که روزهای تعطیل به‌همراه مدیرانش برای اجرای طرح تکمیلی سد کرج، بیل و کلنگ به دست به یاری کارگران طرح می رفت،رییس جمهوری (که بعدها رهبر کشور شد) به همراه رییس مجلس با لباس رزم و به میدان های نبرد علیه دشمنان متجاوز می رفتند، و…. .

حقیقتاً آنروز ها دیدن چنین صحنه هایی در سراسر میهن ما چندان فراوان بود که شاید آن نسل انقلاب و کشور هرگز تصور نمی کرد که کمتر از سه دهه بعد روزگاری شود که حضور یک یا چند مسئول در بحبوحه مصیبتی عظیم و سخت که همه میهن پاک و مظلوم ما را در نوردیده  است، مایه هجو و هجوم عده ای مدعی قرار گیرد که مشخص نیست انگاره های حکومتی خود را از کدام مکتب و مشرب عقیدتی وام گرفته اند.

نمی دانیم بر چنین رفتار و روشی چه نامی می توان نهاد، اما بر این نکته پای می فشاریم که هم به حکم عقل و هم به نص شریعت، حاکمان را وظیفه بر آن است که در مصیبت ها در میان امت حضور یابند و علاوه بر دلجویی، عملاً دست به کار همکاری و همدلی نیز گردند.

ما در این نوشتار، بنا نداریم به گلایه از مسئولان و نمایندگانی بپردازیم که در میانه هول انگیز، دهشتناک، و ویرانگر سیل یک ماهه اخیر کشورمان، به جای حضور در میان حادثه دیدگان و گره گشایی از بخشی از مصیبت های آنان ، راه عافیت و عزلت در پیش گرفتند و یا آنکه بدتر از آن برای گذران تعطیلات و شادمانی های نوروزی خود به گزارش های داخلی و یا حتی خارجی در دیار مصریان و هندیان و اروپاییان و… رفتند.

بلکه از آن موضع با این قبیله کم دامنه-اما پُر هیاهو- سخن می گوییم که:”وجدان” آینه تمام نمای وجوه الهی انسان است که طبعاً فارغ از هر گونه دین، نژاد، جنسیت، دلدادگی فکری، جهت گیری سیاسی، و مکاتب اندیشگی،بهترین راهنمای الهی بشریت به سوی داوری و قضاوت منصفانه رویدادها و نمادها خواهد بود.این راهنمای درونی و بی آلایش که در فرآیند حیات خود، حیات جاودانه انسانیت و مروت و راست کرداری را ضمانت می کند، در فراسوی همه تعلقات نظری و عملی، بر پایه های حکمتی استوار است که رسم “انصاف” را در مقام نظر و عمل در مقابل دوست و دشمن اعمال می کند.

آنچه که مولای موحدان -در جایگاه حاکم عدل اسلامی- بر آن تاکید می کند نیز ناشی از همین رواداری، انصاف، نیک اندیشی و در یک کلام بر پایه وجدان استوار است و از همین زاویه حاکمان و مردمان را دارای حقوق متقابل بر یکدیگر می داند و می خواند.حالا اما افسوس و صد افسوس که “چکمه پوشیدن” بالاترین مقام اجرایی یک استان ( که استاندار جوان و نواندیش لقب گرفته است) به جای آنکه از سوی دشمنان بیرونی این آب و خاک پاک مورد هجمه و هجوم قرار گیرد، از جانب نابخردان درونی، مورد استهزا واقع می شود.

این اقدام چنان رسوا و بی پرده انجام می پذیرد که گوییا همداستانی و حضور عملی و “چکمه پوش” مسئول یا مسئولانی در میانه غوغای محشر گون باران های سیل آسای نوروز و سیلاب های پس از آن، نه تنها واجد و شایسته تقدیر و الگو سازی نیست، بلکه مستحق عتاب و نکوهش و (حتی بالاتر از آن، لایق) استهزا و ریشخند است.

پرسش مقدر ما از چنین “رجال” سیاسی معاصر این است که آیا حق و انصاف در این است که اگر استانداری با دلی مالامال از دغدغه جان و مال مردم، چکمه پوشید و به میان طوفان حوادث غیر قابل پیش بینی سیلاب رفت تا همچون دیگر “امدادگران” و به دور از هیاهو و نق زدن های نابجا، به یاری فروتنانه هم استانی های مصیبت دیده اش بپردازد، شایسته طعن گزنده از زبان کسانی است که در آن روزهای تیره شهرها و روستاهای مازندران، رخت عافیت طلبی نوروزی بر تن کرده و به سلامتی و خوشی و با احساس مسئولیت شدید نسبت به شادکامی خانواده محترم و به اتفاق آنان راهی دیار “کریشنا” و “آواتار” گردیدند؟

پرسش مقدر دیگر ما این است که جا و جایگاه خواسته نخستین و آخرین امام شیعه از حاکمان مسلمان که در نامه ها و اوامر آن معصومین تجلی دارد، در کجای چنین رفتار مفتضحانه و ذلیلانه ای قابل بازیابی است؟

و آخرین سوال نیز اینکه، دو عنصر انسانیِ خدادادِ وجدان و انصاف در چه گوشه ای از این حملات آشکار و پنهان به استاندار مازندران،حضور دارند و اساساً این گونه توپیدن مذبوحانه به همراهی و همدلی و یاریگری مردان نظام اسلامی به “ولی نعمتان”، از آبشخور کدام تفکر واپس گرایی ناشی می شود؟

اگر چه آوازه همزمانی تدابیر مدیریتی استاندار جوان و نواندیش مازندران در کنترل و سپس در حل چالش های وحشتناک تری که سیلاب می توانست برای استان به بار آورد، همگام با حضور میدانی و مستقیم و بی آلایش او در شهرها و روستاهای سیل”زده”، حتی به هیات دولت نیز رسید و از آن با عنوان شایسته “الگو” یاد شد، اما پیش از هر کس و هر هیاتی، این مردم مظلوم استان بودند که حضور صمیمی و بدور از تشریفات او و مدیرانش را با پوست و گوشت خود لمس کرده و بر درستی این مسیر، با سپاسگزاری های خود صحه گذاردند. آن چکمه ها که بر پای احمد حسین زادگان رفت، سند افتخار او و استان استثنایی مازندران است در میانه نا مردی ها و نامردمی هایی که برخی از سیاست بازان پیشه کردند و اینک باید از خویش و از مردم کشور خویش شرم کنند.

نوشته های مشابه
خون پاک سربازان وطن بر زمین نخواهد ماند،روایتی از پرواز سربازان وطن
یادداشتی به یاد سربازان شهید نیروی انتظامی در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی

خون پاک سربازان وطن بر زمین نخواهد ماند،روایتی از پرواز سربازان وطن

مدیریت قاطع و هوشمندانه استاندار در برقراری آرامش، امنیت و ثبات عمومی
تقدیر نمایندگان مجلس از استاندار مازندران در نبرد ۱۲ روزه؛

مدیریت قاطع و هوشمندانه استاندار در برقراری آرامش، امنیت و ثبات عمومی

پیوند عمیق مردم و مسئولین، دستاورد جنگ ۱۲ روزه
تقدیر نمایندگان مجلس از استاندار مازندران در نبرد ۱۲ روزه؛

پیوند عمیق مردم و مسئولین، دستاورد جنگ ۱۲ روزه

0 پاسخ به “چکمه های افتخار”

  1. نیما گفت:

    چکمه هات رو عشقه حاج مجید

  2. حسن هدایتی گفت:

    خدا خیرت بده حاج احمد! ان شا الله همه مسئولین و نه برای شوآف به میان مردم بیان و کمک کنن

پاسخ دادن به نیما لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *