قیام سیدالشهدا(ع)، فریادی فراتر از حماسهای مذهبی بود که مرزهای “سیاسه شرعیه” را درنوردید و در افق “حقوق الامه” جاودانه شد. این نه شورشی زمینی، که تجلّی “مقاصد الشریعه” در قامت اصلاحگری بود؛ آنجا که یزید با نقض بیپروای “شروط الخلافه” – از عدالتورزی و التزام به کتاب تا رعایت “حقوق الرعایا” – خود را از دایره مشروعیت شرعی بیرون افکند. حتی عرف سیاسی مدینهالنبی که بر پایه “الامانه و الشوری” بنا شده بود، در سقوط اخلاقی او ذبح شد، آنسان که نعرههای فُقهای مدینه در انکارش، آسمان را شکافت. این قیام، تطبیقِ عملیِ مقاومت در برابرِ حکومتی بود که «معروف» را منکر و «منکر» را معروف ساخته بود.
دولتِ یزید، حتی عرفِ جاهلیتِ پیش از اسلام را نیز پایمال کرد. نقضِ «حقِّ الأمان» (حقِّ پناهندگی) برای مسلم بن عقیل، نشان از بیاعتنایی به یکی از مقدسترین عرفهای عرب داشت؛ عرفی که حتی هندِ جگرخوار پس از جنگِ احد، به آن پایبند ماند. قطعِ آبِ فرات، ناقضِ قاعدهی فقهیِ «لاضرر و لاضرار» (اصلِ منعِ آسیبرسانی) و سیرهی پیامبر(ص) در جنگها بود؛ عملی که قریش در جنگِ فِجار از آن پرهیز کردند و حتی کفارِ مکه در محاصرهی مسلمانان در شِعبِ ابیطالب، آب را جاری گذاردند. کشتارِ کودکان چون علیاصغر(ع)، نقضِ «حُرمه الصبیان» در فقهِ اسلامی و عرفِ جنگهای عرب بود؛ عرفی که حتی عمرو بن هشام (ابوجهل) در جنگِ اُحُد رعایت کرد و در جنگهای فِجار، کشتن کودکان را “نَذوَر الجَبّارین” (نفرین جبّاران) میخواندند؛ تخریبِ خیمهها و آتشزدنِ سرپناهِ غیرنظامیان، نقضِ «حُرمه المتاع» (حرمتِ اموال) بود که در جنگِ بُعاث میانِ اوس و خزرج رعایت میشد. مثلهکردنِ پیکرِ حمزهی سیدالشهدا در احد، هرچند توسطِ وحشی انجام شد، اما موردِ انکارِ قریش قرار گرفت، حال آنکه در کربلا، مثلهکردنِ اجسادِ شهیدان تبدیل به سنّتِ سپاهِ یزید شد. منعِ دفنِ کشتهشدگان تا سه روز، نقضِ «حقِّ الدَّفن» بود که حتی قبیلهی بنیتمیم در جنگهای قبیلهای رعایت میکردند. و در پایان بانوانِ دودمان رسالت را با حالتِ تحقیر و بیحجاب گرد شهرها راندند و «آدابُ الاسری» (حقوقِ اسیران) را نقص کردند و مرتکب گناهی شدند که در “تاریخ السَّمَاوات” (روزگار جهالت) بیسابقه بود!
درسهای اخلاقی عاشورا برای جهان معاصر، زمزمههای جاودانهای است: هر قانون جنگ و صلحی که در آن “مقصد العدل” و “حقوق الانسان” فدای مصلحتاندیشیهای سیاسی شود، به ورطه جاهلیت فروغلتیده است. فریاد حسین(ع) به بشریت میآموزد که “حقوق بینالملل بشردوستانه” در حقیقت، فرزند خلف همان “ضوابط الجهاد الاکرم” در فقه اسلامی است که کرامت انسان را – حتی در ستیز – بر قلهای رفیع مینشاند. امروز که نالههای یمن و غزه از پشت دیوارهای سکوت جهانیان برمیخیزد، قیام کربلا فریاد میزند: هر نظام حقوقی که در سکوت خود، آب و غذا را بر تشنگان و گرسنگان ببندد یا کودکان را هدف گیرد، نهتنها قواعد کنوانسیونهای ژنو را نقض کرده، که از اخلاق جاهلیت عرب نیز فروتر رفته است. خونینزار کربلا، سند ابدی این حقیقت است: “قانونی که انسانیت را قربانی مصلحت کند،
در پیشگاه الهی،
جز جاهلیتِ عصر نو نیست…”
و کربلا، چراغدار راهی است که فقه و حقوق و اخلاق را در حریم مقدس “عدلِ اشکآلود” خود جمع میکند. این است معجزه کربلا که صلحطلبان را پیروز میکند و شکستخوردگان را تا ابد زنده…
دیدگاهتان را بنویسید