خانه ما در دوران کودکی در مجاورت راه آهن و ایستگاه قطار بود ساعت آمد و رفت قطار همچون ساعت زنگ تفریح و فرار از نیمکت های چوبی مدرسه از قند شیرین تر بود وقتی سوت قطار می آمد همراه بچه ها با جیب های پر از سنگ به استقبال قطار می رفتیم و به […]
خانه ما در دوران کودکی در مجاورت راه آهن و ایستگاه قطار بود ساعت آمد و رفت قطار همچون ساعت زنگ تفریح و فرار از نیمکت های چوبی مدرسه از قند شیرین تر بود وقتی سوت قطار می آمد همراه بچه ها با جیب های پر از سنگ به استقبال قطار می رفتیم و به سویش با شور و هیجان جنون آمیزی سنگ پرت می کردیم دلیلی برای سنگ زدن به قطار در حال حرکت نداشتیم شاید احساس میکردیم بیگانه است و شاید هم بخاطر بزرگی و هیبتش و یا شاید قدرتش و یا به خاطر سرعتش که ما هر چه می دویدیم به آن نمی رسیدیم و در مقابل آن احساس حقیری و کوچکی می کردیم و از غروری که از صدای برخورد سنگ به قطار به ما دست می داد احساس میکردیم که از قطار بزرگتر و با هیبت تر، قوی تر و سریع تر هستیم.
یک روز بهاری با خانواده برای رفتن به شهر پل سفید سوار قطار شدیم از پنجره به بیرون نگاه می کردیم مسافرها با لب های خندان به آدم های بیرون قطار دست تکان می دادند اونها هم با لبخند از توی ماشین یا دوچرخه و یا پیاده برای ما دست افشانی می کردند ، پدر گفت : تا چند لحظه دیگر قطار از جلوی کوچه ما عبور خواهد کرد ، هیجان و شادی و تمرکزم دو چندان شد بچه ها دوان دوان از داخل کوچه به سمت ریل هجوم آوردند ما با خوشحالی به سویشان دست تکان دادیم وقتی به قطار رسیدند سنگ ها را به سمت قطار پرتاب کردند ناگهان صدای گریه ی برادرم شادی ام را خشکاند یکی از سنگها به سر برادرم خورد و سرش پر از خون شد پنجره ی کوپه بغلی ما هم شکست و دست دختربچه ای زخمی شد دخترک با گریه به مادرش گفت: چرا ما برای اونها دست تکان دادیم اونها به ما سنگ زدند ؟
مادرش گفت: اون بچه ها نمی دانند که این قطار دوستشان است و خانواده و برادر و خواهرشان را در گرمای آفتاب و سرمای زمستان و زیر باران از شهری به شهر دیگر می برد اونها به این بلوغ و شناخت نرسیدند که این قطار مال خودشونه و گرنه کسی به قطار در حال حرکت سنگ نمی زنه چون به خودش ، خانواده اش و وسیله اش سنگ می زنه و آسیب می رسونه و تخریب میکنه…حرف های این مادر درمن یک دگردیسی به وجود آورد حتی کمک به حل یک معمای قدیمی کرد در مسیر خانه ما به مدرسه در کنار یک خانه قدیمی یک ماشین ژیان قرضه با چرخ های خالی از باد چندین سال متوقف وپارک شده بود و کسی سراغش را نمی گرفت و سراسر آنرا خاک فراگرفته بود بطوریکه رنگ ماشین مشخص نبود هرروزکه با بچه ها از جلویش عبور میکردیم کسی نه تنها سنگ حتی یک لگد هم به آن نمی زد.
ناگهان با صدای پسرم که می گفت :این مثل شما که به قطار در حال حرکت سنگ می زنند درست نیست بلکه این سخن به همه مجوز میدهد که سنگ بزنند بلکه درست اینست که به قطار در حال حرکت سنگ نمی زنند. با این جملات پسرم از خاطرات دوران بچگی بیرون آمدم پسرم امسال رای اولی است و میخواهد رای دهد او هم مثل خیلی از نوجوانان و جوانان دغدغه آینده اش را دارد این روزها بیشتر وقتش را در جمع دوستان و خانواده به تعریف و معرفی تفکرات و اندیشه های یک کاندیدا پرداخته ، او می گوید : تصمیم و انتخاب امروز ما چهار سال فردای ما را می سازد بیکاری که مادر فسادهاست همچون طاعون همچون سیل از در و پنجره وارد خانه های مردم میشود و ویرانه هایی از جمله فقر، اعتیاد ، خودکشی و افسردگی را به همراه دارد و گاهی موجب فروپاشی و آوار بنیان خانواده ها میشود…وقتی درد تشخیص داده شد درمان هم مشخص است اگر قلبتان درد میکند پیش دکتردندان پزشک نمی روید ،
پسرم میگوید: دکتر تنها کاندیدای تمام دوره ها است که برای نخستین بار برای تمامی شهرهای حوزه انتخابیه اش سوادکوه، سوادکوه شمالی ، قایمشهر، جویبار و سیمرغ به صورت مجزا برنامه عملیاتی در قالب کتاب جیبی به چاپ رسانده و عنوان کرده عملکرد مرا پس از حضور درمجلس با این کتاب ها ارزیابی کنید کتاب هایش پایه ها و اساس تفکرات این مرد برای تحول اقتصادی و ساختن منطقه است ، پسرم میگوید: مردم او را به خاطر اخلاق مداری و عملکردش شهریار صداقت و خدمت می خوانند چرا که قریب به ۳۰ سال در حوزه های مختلف صنعتی ، معدنی، تجاری، کارآفرینی ، فرهنگی در سطح استان و کشور مدیرکل و مدیر ملی بوده و دانش و تجربه بالایی را بدست آورده است ،
میگوید آمده توانایی هزینه کند …آمده تا زکات موفقیت هایش را به مردم بپردازد…میگوید به دنبال همگرایی است میخواهد مکانیزمی طراحی کند تا رفتارهای سیاسی مشروع را در جهت توسعه همه جانبه استان قرار دهد ، پسرم میگوید امروز در منطقه ما این عقیده عمومی شکل گرفته که طبیب درد آنها یک مرد صنعتی تحول گرای توسعه طلب است که دارای تجربه ، تخصص و شخصیتی کاریزماتیک می باشد آنها باور و ایمان دارند که همه این شاخصه ها در دکتر مرتضی هاشم پور تجلی یافته است … اما پسرم نگران است او میگوید: بارانی ازتساهل ارزشی و گستاخی سیاسی، تخریب ، شایعه و بداخلاقی و دروغ علیه دکتر هاشم پور شکل گرفته است
بطور مصداق میگوید: در روز ثبت نام دکتر مرتضی هاشم پوردر فرمانداری قایمشهرخبرنگاری که خود عضو ستاد یکی ازکاندیدا هست در حالی که در روزی که جنس سوالات باید از برنامه و اهداف کاندیدا باشد متاسفانه جهت دار و به سوی بداخلاقی سیاسی و تخریب ایشان صورت گرفت که خود دلیل بر ضعف و ناتوانی افرادی است که توانایی رویارویی و مناظره منصفانه در مورد طرح ها،برنامه ها و اهداف و…در راستای توسعه همه جانبه استان و حوزه انتخابیه خود ندارند و با اینگونه کنش گری به نظر میرسد فاقد برنامه جامع و مدونی باشند و راهی جز طرح سوالات بیهوده و پوچ مثل شنیده شده است که شما ده ها میلیارد تومان برای انتخابات هزینه میکنید و باز هم در انتقال پاسخ دکتر هاشم پور شیطنت میکنند و تنها بخشی از صحبت دکتر که فرمود: انتخابات هزینه های خاص خودش را دارد از گدوک تا جویبار حوزه انتخابیه است را در یک بداخلاقی و خیانت در امانت تنها به پخش همین بخش ازصحبت دکتردر فضای مجازی اکتفا کرده و بقیه صحبتهای دکتر که بصورت حلقه های زنجیربه هم متصل بودند را عامدانه برش و سانسورمیکنند تا در افکار عمومی شائبه بوجود آورند و با مخدوش کردن ناجوانمردانه چهره یک کاندیدا که به اخلاق گرایی شهره است آرا را به کیسه رقیبش بیاندازند
و به قول شاعر : میکنم قافیه ها را پس و پیش تا شوم نابغه دوره خویش
هرچند به زودی وجدانشان درد خواهد گرفت …بدون تردید مردم فهیم خوب می فهمند کسی که قریب به ۳۰ سال تجربه مدیریتی دارد و دارای دانش و هوش بالایی هست جلوی چندین دوربین و دهها خبرنگار نمی آید شایعه علیه خود را تائید کند … دکتر هاشم پور با وقار و متانت و با صلابت همیشگی خود آن لحظه اعلام کرد بنده تنها هزینه های معقول و منطقی را در حد مقدوراتم انجام خواهم داد و شدیدا مخالف هرگونه هزینه های کثیف از جمله خرید آرا و …هستم . و چه راحت و رایگان برخی آخرتشان را به دنیایشان می فروشند و برای رسیدن به قدرت از هر وسیله ای استفاده میکنند حتی اگر بهای آن بردن آبروی یک مومن باشد مگر حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر نیست …
دکتر هاشم پور که همیشه به مولا علی اقتدا میکند کنش و منش او در مقابل کوهی از شایعه افکنی ها و سیاه نمایی ها و دروغ پردازی های برخی رقبا و مظلومیتش در مقابل این بداخلاقی های انتخاباتی ناخودآگاه این جمله معروف امام علی را مجدد در ما زنده میکند که حضرت فرمودند: سوگند به خدا ! چنین نیست که هوشمندی سیاسی معاویه از من بیشتر باشد. تفاوت ما دو نفر در این است که معاویه برای پیشبرد اهدافش دست به هرکاری می زند و در عرصه رقابت ها چیزی بازدارنده او نیست اما من هنگامی که تصمیم به اقدام یا واکنشی میگیرم تقوا و خدا ترسی دست و پایم را می بندد .
پسرم میگوید: مدرک جعلی درست کردند وشایعه ساختند که دکتر به فردی که در دوره گذشته در حلقه یارانش بود چک ۵۰۰ میلون تومانی داد تا این دوره هم برایش کارکند و کلی در فضای مجازی این لجن پراکنی و بداخلاقی را پخش کردند ولی خدا آنها را رسوا کرد و تصویر این فرد در کنار کاندیدای دیگر درهنگام ثبت نام در فرمانداری در سایت های خبری منعکس شد … شایعه کردند دکتر هاشم پور رد صلاحیت شده در حالی که هنوز بررسی صلاحیتها آغاز نشده بود … و همینطور شایعات دیگر…
هرچند بنظر میرسد کماکان کینه توزان و بداخلاقان سناریوسازی ها و شایعه پراکنی ها و اتهام زنی های خود علیه یکی از قدرتمندترین کاندیدا در این حوزه انتخابیه را ادامه خواهند داد چرا که مشت شان برای مردم شریف باز شده است و چاره ای جز این ندارند دکتر نیز در با تکیه بر اخلاق و برنامه های عملیاتی خود وحمایت دلگرم کننده مردم وفادار حرکت به سمت جاده عمران ، توسعه و آبادانی را ادامه خواهد داد. و به قول ملک الشعرا : پافشاری و استقامت میخ سزد ار عبرت بشر گردد هرچه کوبند بیش برسراو پافشاریش بیشتر گردد
پسرم میگوید: دکتر مرتضی هاشم پور فرمود : آمدم تا روزهای خوب را بسازیم و برای ساختن هر چیزی باید هزینه کرد اما مطمینا هزینه هایی که من در این راستا خواهم کرد هزینه های منطقی و معقولی است بهترین سرمایه یک فرد در جامعه شخصیت ، تجربه ، تخصص و تعهد است و من آمدم در این قسمت هزینه کنم من آمدم تا زکات ۳۰ سال موفقیتهایم را با خدمت کردن به مردم بپردازم و آبرو و اعتبارم که بالاترین سرمایه من است را در راه خدمت به مردم هزینه خواهم کرد و خوشبختانه مردم خوب قضاوت خواهند کرد . پسرم میگوید: دکتر مرتضی هاشم پور در دوره گذشته اخلاق مدارترین کاندیدا بود و به طرفدارانش اجازه تخریب و بداخلاقی علیه کاندیدایی را نمی داد و برخورد جدی میکرد و رقبا نیز به این اخلاق مداری دکتراعتقاد دارند
پسرم میگوید: دکتر مرتضی هاشم پور با شخصیت کاریزمای اش با دانش اش که دانشجوی فوق دکتری دانشگاه علم و صنعت تهران است و تجربه گرانقدر۳۰ سال در حوزه های صنعتی ومعدنی و تجاری در سطح مدیرکلی و مدیرملی که بارها از سوی استانداران ، وزرا و روسای جمهور مورد تقدیر قرار گرفت و همچنین تعهد بالایی که به مردم و جامعه دارد در دل این مردم قدرشناس جا گرفته و می تواند لبخند را بر روی لب های مردم بنشاند و مردم و به خصوص فرزندان و جوانانشان به این توانمندی او باورقلبی دارند او هم مردم را باور دارد و به جوانان ایمان دارد و برای همین گفته معروفش را همیشه تکرار میکند : نفت و گاز سرمایه کشور نیستند بلکه جوانان سرمایه کشور هستند و در طول دوران مدیریتش با بها و نقش دادن به جوانان آنرا به دفعات به اثبات رساند او بسیاری از جوانان را جذب کردآنها را به درجه کارشناسی رساند و بعد از کارشناسی به سطح مدیریتی ارتقا داد او میگوید اگر در دوره جوانی با لطف خدا به او اعتماد نمیشد و میدان در اختیارش قرار نمیگرفت امروز به این درجه و جایگاه نمیرسید …
به پسرم به خاطر انتخاب درستش درود فرستادم و به او گفتم : دکتر مرتضی هاشم پور امروز از رقبا به شدت متمایز است او پرستیژ و کاریزمای خاصی دارد او تبدیل به یک برند شده و از اقبال عمومی بالایی در مردم برای برنده شدن برخوردار است و در دوره قبل نیزبالای ۳۰ هزار رای را در حضور کوتاه چند ماه بدست آورد و امروز هم محتمل ترین کاندیدا برای ورود به بهارستان است یک عقیده عمومی برای ورود او به مجلس در بین مردم ، پیر و جوان ، زن و مرد و نوجوان و جوان در هر طیف و طبقه ای شکل گرفته است . به پسرم از خاطرات کودکی ام گفتم … گفتم به قطاری که در حال حرکت است سنگ می زنند نه به ژیان قراضه و بی حرکت و پنچر…به او گفتم : نگران نباش خداوند مکر و حیله و خدعه و فریب مکاران و شایعه سازان را به خودشان برمیگرداند ،
این همه شایعات ، بداخلاقی و دروغ افکنی و بذر نفاق پاشی ها علیه دکتر مرتضی هاشم پور این پیام روشن مردم را به همراه دارد که اندکی صبر سحر نزدیک است به لطف خدا و بصیرت مردم او پیروز خواهد شد و خداوند هم به خاطر صداقتش و مکارم اخلاقش و نیتش که خدمت صادقانه به مردم است به او کمک میکند و مهرو محبت دکترمرتضی هاشم پور و به قول فرزندم شهریار صداقت و خدمت و مرد توسعه و تحول را در دل مردم به زیبایی می نشاند و قطار توسعه ، عمران و آبادانی او که بدرقه اش لطف خدا و مهر خلق خداست را به مقصد میرساند .
دیدگاهتان را بنویسید