باران شمال – آذرماه سال گذشته بود که در جریان سفر رئیسجمهور به استان سمنان یکبار دیگر طرح انتقال آب دریای مازندران به سمنان مطرح شد و موجی از اظهارنظرها در موافقت و مخالفت با آن به راه افتاد. چندی ست مسئله «طرح انتقال آب دریای مازندران» بار دیگر بر سر زبانها افتاده و شاهد […]
در حال حاضر نیز بخشی از منابع آب شرب شهر سمنان با انتقال آب از «چشمه روزیه» در سرچشمههای حوضه تالار تأمین میگردد که این امر باعث مهاجرت چندین روستای منطقه خطیرکوه به دلیل خشکسالی و انحراف آب گردید. در کنار این هزینه بالای اجرای این پروژه در دهه هشتاد نیز قابلذکر است. شاید در مدیریت منابع آب ما ناگزیر از چنین تصمیماتی باشیم اما آیا امروز بهراستی ناگزیر از انتخاب چنین تصمیماتی هستیم؟
آیا تصمیمگیری بهینه این اقتضا را دارد که سمنانی که خود در مدیریت منابعش کمترین بهرهوری را دارد نیازمند انتقال آب مازندران بهعنوان تنها راه چاره باشد. در این رابطه به اظهارنظر یکی از کارشناسان ارجاع میدهیم که در رابطه با مدیریت منابع آب در سمنان گفته بود:«بر اساس آمارهای رسمی سالانه بیش از ۱۱۰ میلیون مترمکعب از منابع آبی استان سمنان برای تولید خربزه و هندوانهای مصرف میشود که بودونبود آن، هیچ اثری بر سبد غذایی مردم ندارد و فاقد هرگونه توجیه اقتصادی حتی برای تولیدکننده است.
نکته دردآور اینجاست که در خوشبینانهترین شرایط تنها ۳۵ درصد از این حجم عظیم آب، صرف تولید این دو محصول میشود و ۶۵ درصد باقیمانده که معادل بیش از ۷۰ میلیون مترمکعب آب است در پی تبخیر به هوا بازمیگردد. در استانی خشک با میانگین بارش سالانه کمتر از ۱۲۰ میلیمتر و میانگین تبخیر سالانه بیش از ۲۵۰۰ میلیمتر که سالانه بیش از ۵۰۰۰ هکتار زمین کشاورزی با بهرهوری بیشینه ۳۵ درصدی مصرف آب به کشت خربزه و هندوانه اختصاص مییابد، فریاد برآوردن مدیران از”بحران آب ” و درخواست سدسازی و طرحهای انتقال آب بین حوضهای برای فراهم کردن آب، مصداق بارز همان آب در هاون کوبیدن و سرمایههای ملی را بر باد دادن است».
آیا بهجای انتقال آب و ایجاد چالشهای متعدد و تحمیل هزینههای سنگین بهتر نیست مسئولان سمنانی به فکر تغییر در رویههای غلط مدیریت منابع آب و کشاورزی باشند. درواقع مسئله عدم مدیریت در منابع آب با تأمین آب به هر قیمتی نیز برطرف نخواهد شد. اگر سرچشمه مشکلات که نحوه مدیریت غلط در منابع هست برطرف و اصلاح نگردد تمام آب فینسک و حتی اجرای پروژه انتقال آب دریا نیز پاسخ گوی مصرف بیرویه و غلط و بدون بازده آب نخواهد بود.
در سال ۹۴ «طرح جامع تأمین آب شرب و صنعت مازندران» نوشته شد و برآورد نیاز آبی استان تا افق بیستساله و حتی بیشتر برآورد گردیده است سؤال اینجاست آیا استان سمنان برآوردی از نیاز آبی خود در افق بیست سال آینده دارد؟ برچه مبنایی نیاز آبی سمنان این ضرورت را ایجاب نموده که طرحهای انتقال آب در این ابعاد اجرا شود؟ در استان سمنان تاکنون چنین سندی برای برآورد میزان نیاز منابع آبی نگاشته نشده است.
آیا مسئولان سمنانی فراموش کردهاند که پس از انتقال آب چشمه روزیه و انتقال آن در سال ۸۵ ادعا کردند که بر مبنای برآوردها و برنامهریزیها، آب منتقلشده در ۲۵ سال آینده نی از آبی جمعیتی معادل یکمیلیون نفر را پاسخ خواهد داد. ولی اکنون در فاصلهای کمتر از ده سال و برای جمعیتی صد و پنجاههزارنفری نیازمند منابع آبی بیشتری شدهاند.
البته داستان دست بردن بر منابع آبی مازندران بهراستی داستان پرآب چشمی است. سد لار تأمینکننده بخشی از آب تهران در مازندران بهطور کامل در اختیار پایتختنشینان است و برخلاف برنامهریزی ابتدای ساخت که مقرر بود بخشی از آب در اختیار مناطق مازندران قرار گیرد هیچگونه عایدی از با این آب برای مازندران وجود ندارد.
در دیگر مورد ساخت سد هراز سالهاست به تعویق افتاده و آب پشت بند انحرافی این سد در منطقه پلور مهیای پمپاژ به تهران میگردد درحالیکه سد کسلیان که بخشی از آب آن باید به استان سمنان برده شود بهسرعت مراحل مطالعه و آغاز به کار را پشت سر میگذارد و منابع مالیاش تأمین میگردد. وقتی همه نظرها معطوف به هیاهوی پرسروصدای طرح انتقال «آب شور» دریا به سمنان است در سکوت کامل و بیسروصدا برای «آب شیرین» چشمههای مازندران در کسلیان برنامهریزی میشود.
مازندران به دلیل آلودگیهای زیاد آبهای زیرزمینی که به دلیل مصرف بالای سموم کشاورزی و انتقال آن به سفرههای زیرزمینی است مطلقاً توانایی استفاده از منابع آب زیرزمینی خود برای مصارف شهری را ندارد و خود درگیر مشکلات عدیدهای برای تأمین آب هست. درواقع تنها راه تأمین این منابع استفاده از آبهای سطحی و ذخایر سدهاست که مانند مواردی که اشاره شد به انحنای مختلف به این منابع نیز دست برده میشود.
امروز که مسئله کمآبی تمام ایران حتی همین مازندران را درگیر مسائل مهمی کرده نیازمند یک حرکت جمعی برای رفع این مسئله هستیم. بدون شک این حرکت با انتقال منابع آب بین حوضهای و ایجاد چالشهای بزرگ و کوچک بین مناطق به دست نمیآید. راهکار اساسی و تأثیرگذار و البته سختتر تغییر در مدیریت منابع و تغییر در الگوی مصرف آب می باشد. سرانه مصرف آب در ایران دچار خشکسالی ۲۲۰ لیتر برای هر نفر است درحالیکه این عدد برای بسیاری از کشورهای پرآب در حدود ۱۳۰ لیتر میباشد. آیا زمان آن نرسیده که بهجای دست بردن بر منابع آبی بین حوضهای و هزینههای کلان انتقال آب دست به تغییر در این الگوهای نادرست مصرف بزنیم؟
دیدگاهتان را بنویسید