نگارنده : سید حسن اسلامیاردکانی // کنار پل ورسک ایستاده بود و با نوهاش که دختر دوازده – سیزده سالهای بود، گپ میزد و همزمان مدل عکاسی او شده بود. یک خودرو پژو ۲۰۶ با سرعت بالا آمد و کنار پل که رسید، راننده آن که جوانی پرانرژی بود، داد زد: «راننده این پراید کیه؟» […]
نگارنده : سید حسن اسلامیاردکانی //
کنار پل ورسک ایستاده بود و با نوهاش که دختر دوازده – سیزده سالهای بود، گپ میزد و همزمان مدل عکاسی او شده بود. یک خودرو پژو ۲۰۶ با سرعت بالا آمد و کنار پل که رسید، راننده آن که جوانی پرانرژی بود، داد زد: «راننده این پراید کیه؟» در واقع، پراید راه عبور را بسته بود.
پدربزرگ بلافاصله پاسخ داد: «قابلی نداره!» و به سمت خودرو حرکت کرد.
راننده جوان گفت: «این که مدلش قدیمیه!» و متلکی پراند.
آن مرد پاسخ داد: «مدلش مثل خودمه» و با دست به سر و ریخت خود اشارهای کرد.
راننده جوان خندید و اندکی شرم زده گفت: «فدای تو بشم» و تعارفاتی از این دست سر گرفت.
از تسلط آن مرد بر موقعیت و تبدیل یک گفتوگوی بیادبانه به فضایی شادان لذت بردم. آن مرد به واقع معلم اخلاق بود.
بعد که دور شدم، افسوس خوردم که کاش با او گپی زده بودم و از کار و بارش بیشتر خبردار میشدم.
او با آرامش و لطافت به خودش حمله کرد، اما در واقع حریف را مغلوب منش خود کرد.
اینها خبرهای اخلاقی است که باید در رسانهها منتشر شود، نه دیدار فلان مقام از فلان مکان و سخنان تکراری بهمان رییس در مقابل بهمان شنوندگان اجباری.
در واقع اگر گزارش آبراهام مزلو را درباره افراد خودشکوفا بپذیریم، به نظر میرسد که این مرد دستکم یکی از ویژگیهای این کسان را داشت.
به نوشته او افراد خودشکوفا صفات متعددی دارند که یکی از آنها «داشتن شوخطبعی فلسفی و غیرخصمانه» است
(انگیزش و شخصیت، آبراهام مزلو، ترجمه احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹، ص۲۳۵).
به این معنا که آنان به کسی نمیخندند، اما آمادهاند تا با دیگران بخندند.
افزون بر آن، این شوخطبعی در آنها همراه با نوعی ادب و نزاکت است و در آن نشانی از تحقیر دیگران نیست.
برعکس آنها حاضرند به خودشان به راحتی بخندند و به وضع کلی بشر نیز نیشخند بزنند بیآنکه کسی را برنجانند.
دیدگاهتان را بنویسید