گرایش افراطی به بی عیب و نقص بودن، کوچک ترین اشتباه خود را گناه نابخشودنی دانستن و مضطربانه در انتظار پیامدهای شکست نشستن. به بیان ساده تر، کمال گرایان، معیارهای خیلی خیلی بالایی را برای موفقیت در نظر می گیرند و اگر به آن اهداف بلندپروازانه نرسند، خود را شکست خورده می دانند. آن ها […]
گرایش افراطی به بی عیب و نقص بودن، کوچک ترین اشتباه خود را گناه نابخشودنی دانستن و مضطربانه در انتظار پیامدهای شکست نشستن. به بیان ساده تر، کمال گرایان، معیارهای خیلی خیلی بالایی را برای موفقیت در نظر می گیرند و اگر به آن اهداف بلندپروازانه نرسند، خود را شکست خورده می دانند. آن ها دنیا را با قانون همه یا هیچ می شناسند و هر نتیجه ای را یا شکست کامل می دانند، یا موفقیت کامل.
اما به نظر می رسد در عرصه انتخابات دسته ای دیگر از رجال هستند که کمالگرائی را عاقلانه در زندگی و کار خود جریان داده اند و در مواجهه با مطالبات مردم سعی می کنند به نحو احسنت پیگر مطالبات آنان باشند و اگر به خواسته خود نرسند خود را شکست خورده فرض می کنند .
در فضای سیاست ، این پدیده به وضوح در نظر سیاسیون بعد از انجام دوئلی سیاسی، اجتماعی همچون انتخابات نمود پیدا می کند. آنهایی که مساوی گرفتن را یک شکست بد می دانند و اصلاً به عوامل دیگری که در نتیجه گیری دخیل هستند، توجهی ندارند؛ احتمالاً افرادی کمال گرا هستند. اگر قبل از انتخابات نیز سراغ رجال سیاسی کمال گرا بروید، می بینید که بیش از هر چیز دیگری، ترس از شکست است که ذهنشان را مشغول کرده.
در واقع اگر این ترس از این رو باشد که فرد این استنباط را داشته باشد که هیچ نقشی در جامعه اطرافش ندارد ، آن ترس کاملا بجاست و باید آن را به فال نیک گرفت .مفهوم کمال گرایی را یک روان شناس به نام هاماچک به کمال گرایی بهنجار و نابهنجار تقسیم کرد. کسانی که کمال گرایی شان بهنجار یا سازگارانه است، معیارهایی را برای خود در نظر می گیرند اما به جای این که رسیدن یا نرسیدن به آن معیارها برایشان مهم باشد،
خودِ تلاش کردن برای رسیدن به هدف در نظرشان اهمیت دارد. در واقع، این افراد از کار و تلاش زیاد لذت می برند و وقتی که در انجام دادن یا ندادن کاری آزادند، سعی می کنند آن را به بهترین نحو ممکن انجام دهند. کمال گرایی بهنجار نه تنها موجب مشکلی نمی شود، بلکه باعث می شود فرد، استعدادهای خودش را شکوفا کند و به احساس رضایت مطلوبی دست یابد. کمال گرایی نابهنجار اما به همان تعاریف اولیه نزدیک است. کمال گرایان نابهنجار یا روان رنجور، بیشتر در فکر آن هستند که مبادا اشتباهی از آن ها سر بزند.
آن ها هیچ وقت کاملاً احساس پیروزی نمی کنند و حتی اگر از دیگران بهتر کار کنند، باز هم احساس رضایت ندارند. این افراد تا به موفقیتی دست پیدا می کنند، خودشان را سرزنش می کنند که چرا به هدف بالاتری دست پیدا نکرده اند. آن ها در این زنجیره بی انتها گرفتار می شوند و همیشه با خودشان درگیرند. کمال گرایان بهنجار می توانند محدودیت های خلقی و رفتاری خودشان و محدودیت های امکانات جامعه را بپذیرند و بر اساس آن، اهداف انعطاف پذیری مانند کسب یک جایگاه خوب درآوردگاههای انتخاباتی را برای خودشان در نظر بگیرند.
آن ها برای رسیدن به این هدف تلاش می کنند و همین تلاش هم آن ها را راضی می کند و اعتماد به نفسشان را بالا می برد. چنین شخصی حتی اگر شکست بخورد، می داند که سعی اش را کرده و به همین خاطر، با احساس رضایت شخصی از میدان بیرون می آید.اما سیاستمدارانی که کمال گرایی نابهنجار دارند، از همان اول یک هدف بلندپروازانه و غیر واقع بینانه برای خودشان در نظر می گیرند؛ مثلاً، می گویند باید حتماً انتخابات فلان حوزه انتخابیه به بالاترین میزان آرا به پارلمان برسند وگرنه دیگر هیچ مقامی ارزش ندارد و یک شکست کامل محسوب می شود. این افراد حتی اگر به ریاست پارلمان ملی هم برسند، باز هم احساس رضایت نمی کنند و مثلاً حفظ این مقام را برای یک مدت ۱۰ ساله، یک موفقیت کامل می دانند و باز هم وقتی به آن می رسند، همین سیکل تکرار می شود، الی آخر.
دیدگاهتان را بنویسید