اختصاصی باران شمال / سید بهنام مهردل
در این خاک مقدس؛ فانوسِ دانشی شعلههایش را تیرهای کین خاموش کردند که از تلالوِ «مهارت» روشنی میگرفت. شهید محمد مهدی طهرانچی، آن چراغ فروزانِ عرصهی آموزشهای علمی و کاربردی، نه فقط رئیس که «جانسخنِ تحول» بود؛ مردی که نقدهای بنیادین به گسست موجود میان دانشگاههای نخبهگرا و نیازهای واقعی جامعه داشت و همواره بر این تأکید میکرد که دانشگاه نباید به برج عاجی برای تولید علم انتزاعی تبدیل شود، بلکه باید پا در خاک واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی کشور بگذارد. در دیدگاه او، دانشگاههای سنتی با تمرکز صرف بر مباحث نظری و غفلت از آموزشهای کاربردی، به «نخبهگرایی بیثمر» دچار شدهاند که خروجی آن فارغالتحصیلان ناتوان از حل مسائل ملموس جامعه است. آن مصلح نستوه و فیزیکدانِ نامآورِ میهن در سخنرانیهای متعدد، از جمله در مراکز صنعتی مانند اتاق بازرگانی اصفهان، با صراحت اعلام میکرد:«مسیر پیشرفت کشور از دانشگاههای مهارتبنیان میگذرد، نه از انباشت مدرکهای طلایی بیحاصل». این نگاه، ریشه در باور عمیق او به «دانشگاه جامعهپرداز» داشت؛ نهادی که نه تنها پاسخگوی نیازهای صنعت باشد، بلکه پیشران تحولات اقتصادی از طریق خلق فرصتهای شغلی نوین شود.
آرمان مهارتی طهرانچی، در طرحهای تحولآفرینی مانند «پویش» و ایجاد «دانشکدههای مهارتی» تبلور یافت که هسته مرکزی آن، گذار از آموزشهای صرفاً تئوریک به سمت توانمندسازی دانشجویان در حل مسائل پیچیده فناورانه بود. او معتقد بود آموزش عالی باید سه گروه «دانشجو»، «دانشپذیر» (مهارتآموزان مدارس عالی) و «دانشآموز» (مخاطبان مدارس سما) را پوشش دهد تا پیوند ارگانیکی بین سطوح مختلف آموزشی ایجاد شود. در طرحِ پویش، با تاکید بر شعارِ محوریاش تصریح کرد: «هر دانشجو، یک مهارت، یک اشتغال؛ این تنها راه نجاتِ جوانان از مدرکگرایی و گره گشای نظام آموزشی است!»و در جمعِ مدیرانِ سما عنوان نمود: «آموزشهای فنی و حرفهای، ستون فقرات توسعهی ملی است؛ مدرکهای بیحاصل را به گواهینامههای مهارتمحور تبدیل کنید!».
در دیدگاه او، پایاننامهها نباید در کتابخانهها دفن شوند، بلکه باید «موضوعمحور» و معطوف به نیازهای استراتژیک کشور باشند؛ رویکردی که منجر به طراحی «نظام موضوعات» برای پایاننامهها و رسالهها شد و پژوهشها را از فضای انتزاعی به عرصههای ملموس هدایت کرد.
در میدان عمل، طهرانچی دانشگاه آزاد را به سکوی آزمایش جسورانهای برای تحقق آرمانهای مهارتی تبدیل کرد؛ از توسعه «سامانههای هوش مصنوعی در آموزش» تا ایجاد «مدارس عالی مهارتی» که با الهام از مدل «عرصه و پایه» ، آموزشها را با نیازهای روز صنایع همگام میساخت.
او در بحبوحه همهگیری کرونا، با راهاندازی سامانههای آموزش مجازی برای ۱.۲ میلیون دانشجو، اثبات کرد که مهارتآموزی حتی در سختترین شرایط نیز ممکن است. نقد او به ناکارآمدی آموزشهای موجود، نه در حد سخنرانی، که در اقداماتی مانند «طرح استاد وابسته» متجلی شد که ظرفیت صنعت را به بدنه دانشگاه تزریق میکرد. طهرانچی باور داشت:«فناوری، بازی اقتصادی دانشگاه است» و این جمله را با تبدیل درآمد غیرشهریهای دانشگاه به موتور محرک اقتصاد دانشبنیان عملی ساخت .
امروز آن چشمانِ پیشتاز، در خون خفته، امّا اخگرِ نگاهش در کورههای فناوری دانشگاه زبانه میکشد… میراث او در رتبهبندیهای جهانی و توسعه مراکز مهارتی، گواهی زنده بر تحقق آرمانهای اوست؛ مسیری که بهقول همکارانش «ریشهدار شده و بازگشتناپذیر است».
آه! که چه زود پرکشیدی… درست زمانی که نهالستانهایت به بار نشسته بود. اکنون در حریمِ دانشگاههای آزاد، سروهای کاشتهبهدستِ تو، سایهسارِ فرزندانِ ایران شدهاند. گویی هر شاخهشان نجوا میکند:«خفته در خونِ میهن، برخیز! که جوانههایت سروهای فردای این خاکاند…»
و سوگنامهات را نه بر کاغذ، که بر لوحِ زرینِ مدارسِ سما و در سینهی کارآفرینانِ آینده خواهند نوشت.
دیدگاهتان را بنویسید