چهارشنبه / ۱۹ شهریور / ۱۴۰۴ Wednesday / 10 September / 2025
×
در گزارشی از باران شمال به بهانه شهادت محیط بان شهید محمود شهمرادی می خوانید:

جنگ نابرابر در سایه قانون؛ صدوشصت شهید، صدوشصت سکوت

در دل جنگل‌های ایران، نبردی خاموش جریان دارد؛ جنگی که هر روز جان حافظان بی‌سلاح طبیعت را می‌گیرد. محمود شهمرادی، تازه‌ترین شهید این نبرد نابرابر، صدوشصتمین محیط‌بان ایرانی‌ست که زیر سایه‌ی قوانین سخت‌گیرانه و بی‌تجهیزی مزمن، پیکرش به خاک افتاد. آیا زمان آن نرسیده است که سیاستگذاران بالاخره صدای این فریاد بی‌لب را بشنوند؟
جنگ نابرابر در سایه قانون؛ صدوشصت شهید، صدوشصت سکوت

اختصاصی باران شمال/ گروه اجتماعی/ علی جلالی

۱۶۰ شهید در راه حفاظت از طبیعت؛ چرا هنوز قانون به‌جای حفاظت، محدودیت تحمیل می‌کند؟
جان حافظان طبیعت، ارزشی کمتر از جان حیوانات ندارد؛ اصلاح قانون، دیگر یک انتخاب نیست، یک ضرورت است.
محیط‌بانان ایران، نه با دشمن خارجی، که با شکارچی مسلح داخلی روبه‌رو هستند، بی‌آن‌که حق دفاع از خود داشته باشند.


صدای شلیک در دل جنگل پیچید. نه برای آغاز نبردی مشروع، که برای پایان زندگی مردی که تنها سلاحش عشق به طبیعت بود. محمود شهمرادی، محیط‌بان سخت‌کوش گلستان، در خط مقدم حفاظت از حیات‌وحش، با شلیک ناجوانمردانه‌ای به شهادت رسید. اما این تنها یک نام نیست؛ او شماره‌ی ۱۶۰ از فهرست بلندبالای شهدای محیط‌زیست ایران است.

فضل‌الله علیپور، جواد غلامی طبسی، ناصر پیروی، و ده‌ها نام دیگر، پیش‌تر از او پیکرهایشان در مسیر پاسداری از طبیعت به خاک افتاد؛ اما هنوز همان سؤال بی‌پاسخ باقی‌ست: چرا قوانین از جان مدافعان طبیعت حمایت نمی‌کنند؟
در هیچ نقطه‌ای از جهان، حفاظت از طبیعت به قیمت خون حافظانش تمام نمی‌شود. اما در ایران، جنگل‌ها و کوه‌ها و دشت‌ها، هر سال شاهد پرپر شدن مردانی هستند که جز «عشق» چیزی در دل ندارند و جز «یک بی‌سیم خاموش و کفش پاره»، سلاحی برای دفاع از خود نمی‌شناسند.

قانونی که خون می‌ریزد؛ نه آن‌که خون را حفظ کند

بر اساس قانون فعلی، محیط‌بان تنها در صورتی مجاز به استفاده از سلاح است که خطر کاملاً محرز، قریب‌الوقوع و بدون جایگزین باشد. اما در فضای عملیاتی، این بندهای حقوقیِ مبهم، اغلب به این معناست: حتی اگر دیدی به سمتت شلیک می‌شود، شلیک نکن تا مطمئن شوی که کشته می‌شوی.
این قانون، بیشتر برای جلوگیری از خطاهای احتمالی محیط‌بان نوشته شده تا حمایت از جان او. و در اغلب موارد، دادگاه‌ها نیز جانب شکارچی یا فرد متخلف را می‌گیرند. چرا که «شلیک» را پیش‌دستانه، یا بی‌ضرورت تلقی می‌کنند؛ و این یعنی محیط‌بانان نه تنها حق دفاع مؤثر ندارند، بلکه حتی ممکن است در صورت دفاع، با احکام کیفری روبرو شوند!

تجهیزات فرسوده برای جنگی خونین

محیط‌بانان ایران، به اعتراف کارشناسان، با ابتدایی‌ترین تجهیزات در یکی از پیچیده‌ترین مأموریت‌های کشور حضور دارند. بسیاری از پاسگاه‌های محیط‌زیست فاقد دوربین دید در شب، جلیقه ضد گلوله، خودروهای مناسب کوهستان یا دشت، بی‌سیم با برد بالا و حتی نقشه‌های موقعیت‌یابی دقیق هستند. در مقابل، شکارچیان غیرمجاز، اغلب با سلاح‌های شکاری مدرن، دوربین‌دار و خودروهای دو دیفرانسیل و تجهیزات مخابراتی پیشرفته وارد مناطق حفاظت‌شده می‌شوند.
این یعنی: محیط‌بان، هم در صحنه قانون، هم در صحنه عمل، بازنده‌ی مطلق است.

وقتی خون ریخته می‌شود؛ اما صدا در نمی آید

در سال‌های گذشته، اسامی‌ای مانند فضل‌الله علیپور، جواد غلامی طبسی، ناصر پیروی و اکنون محمود شهمرادی، با خون بر زمین جنگل‌ها نوشته شده‌اند. اما چند مسئول، چند مدیر، چند نماینده مجلس تا به حال در برابر این خون‌ها پاسخ داده‌اند؟
چرا هنوز قانونی جامع، شفاف و حامی محیط‌بان تصویب نشده؟ چرا هر ساله تنها چند خط تسلیت رسمی در رسانه‌ها منتشر می‌شود، اما ساختار تغییر نمی‌کند؟ آیا خون محیط‌بانان فقط برای تزئین متن‌های اداری کاربرد دارد؟

نابودی طبیعت؛ از مرگ مدافع آن شروع می‌شود

با مرگ هر محیط‌بان، بخشی از اعتماد به حفاظت رسمی از محیط‌زیست از بین می‌رود. اگر فردی برای حفاظت از یک منطقه‌ی طبیعی جان می‌دهد، و دستگاه‌های بالادستی او نه‌تنها حمایت مؤثری از او نمی‌کنند، بلکه با قوانین مبهم و تجهیزات ناکارآمد او را قربانی می‌کنند، این یعنی آن منطقه دیگر واقعاً محافظت‌شده نیست.
محیط‌بانان، خط اول جبهه‌ی دفاع از آینده‌ی طبیعی ایران هستند. اگر این خط سقوط کند، دیگر صحبت از توسعه‌ی پایدار، حقوق نسل آینده، تنوع زیستی یا اقلیم سالم بی‌معناست.

آیا وقت آن نرسیده که قوانین اصلاح شوند؟

مرگ محمود شهمرادی، یک «هشدار» بود؛ اما در کشوری که هشدارها شنیده نمی‌شوند، تبدیل به «داغ» شد.
تا کی باید شاهد این داغ‌ها باشیم؟ آیا ۱۶۰ شهید کافی نیست برای آنکه قانون شلیک اصلاح شود؟ برای آنکه بودجه‌ی لازم برای تجهیز نیروهای محیط‌بان تصویب شود؟ برای آنکه «امنیت شغلی، بیمه، امکانات رفاهی، آموزش و حقوق مکفی» برای این مدافعان بی‌نام فراهم گردد؟

ما این نام‌ها را فراموش نخواهیم کرد

شاید برخی بخواهند با چند خبر کوتاه و یک پیام تسلیت، این خون‌ها را فراموش کنند؛ اما ما فراموش نخواهیم کرد.
ما محمود شهمرادی، فضل‌الله علیپور، جواد غلامی طبسی، ناصر پیروی و ۱۵۶ تن دیگر را، در حافظه‌ی طبیعت نگه می‌داریم.
درختان این خاک، سوگوار آنان‌اند. نسیمِ سبز فردا، صدای فریاد ناتمام آنان را با خود خواهد برد.
و ما، از یاد نخواهیم برد که محافظان طبیعت، خود به محافظت نیاز دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *