یکشنبه / ۸ تیر / ۱۴۰۴ Sunday / 29 June / 2025
×
در یادداشتی به بهانه روز عرفه می خوانید:

از آغاز آفرینش تا رموز هستی

در آستانه‌ی عرفه، دل گویی از قفس خاکی خویش بیرون می‌پرد و در افق آسمانی پر می‌گشاید؛ آنجا که کلمات، دیگر صرفاً واژه نیستند، بلکه آهی‌اند از ژرفای جان، اشکی‌اند جاری بر گونه‌ی روح.
از آغاز آفرینش تا رموز هستی
  • کد نوشته: 53140
  • خرداد ۱۵, ۱۴۰۴
  • بدون دیدگاه
  • اختصاصی باران شمال/ گروه فرهنگی، به قلم سیده سماء حسینی

    دعای عرفه، زمزمه‌ای است که از سینه‌ی حسین بن علی (ع) برمی‌خیزد؛ نه فقط نیایش، که کتابی است از شناخت، معرفت، و عشق. در هر جمله‌اش، قلبی می‌تپد و در هر فراز، نوری می‌درخشد. گویی صحیفه‌ای است که انسان را از خاک تا افلاک می‌برد، از غفلت تا حضور، از خود تا خدا.

    اینجا دیگر سخن از خواهش‌های سطحی نیست. در دعای عرفه، انسان نه برای دنیا دعا می‌کند، بلکه برای بیداری، برای درک عظمت وجود، برای دیدن آن‌چه همیشه بوده ولی در پس پرده‌ی عادت، از چشم افتاده. امام، با زبانی آغشته به اشک و شکوه، از آغاز آفرینش تا رموز هستی را مرور می‌کند و آدمی را به تأمل در خویشتن می‌کشاند؛ که: «إلهی، أخرج حب الدنیا من قلبی…»

    این دعا، آینه‌ای است در برابر روح. هر که در آن بنگرد، خویش را خواهد دید، با همه‌ی کاستی‌ها و امیدها. و چه بی‌نظیر است لحظه‌ای که دل، همراه با کلمات حسین، به تپش می‌افتد و جان، سبک می‌شود از هر چه غیر اوست.

    عرفه، روز شناخت است؛ و دعای عرفه، راهی است برای این شناخت. راهی که از کربلای دل می‌گذرد و به عرفات جان می‌رسد. راهی پر از نور، پر از درد، پر از حقیقت.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *